true

آشنایی من با استاد بهزاد پروین قدس از برگزاری نمایشگاههای عکاسی دفاع مقدس در سطح شهر کلید خورد.
من به واسطه بازدید از آثار ارزشمند این استاد به نمایشگاههای او میرفتم اما تصور اینکه روزی بخواهم پای حرفها و درد و دلهای او بنشینم، در ذهنم جای نمیگرفت.
سالهای سال گذشت و من که پی علاقهام را گرفته و به خبرنگاری مشغول شدم، هفته دفاع مقدس بهترین فرصت بود تا پای درد و دلهای این هنرمند متعهد و عکاس سالهای عشق و حماسه بنشینم و از روزهایی با هم سخن بگوئیم که حالا به خاطراتی فراموش نشدنی برای او تبدیل شده است.
برای ساعت ۱۰ صبح در منزل مسکونی وی قرار ملاقات گذاشتیم و او با روی گشاده پذیرایم شد. با وجود اینکه آثار مخرب پدیده شوم جنگ با او سرناسازگاری دارد و ساعت سه نیمه شب از بیمارستان به خانه آمده بود ولی در همان حال قرار ملاقات را لغو نکرده بود و من وقتی متوجه موضوع شدم که لابه لای حرفهایش به آن اشاره کرد، اینجا بود که شرمنده بزرگواری این هنرمند بااخلاق شدم.
بهزاد پروین قدس مشهور به«چشم انقلاب» متولد سال ۱۳۴۳ تبریز بوده و اولین تجربه عکاسی خود را قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در سن ۱۳ سالگی که به همراه پدر به سفر حج عمره رفته بود، تجربه کرده است.
او از دوران طفولیت به کارهای هنری علاقمند بود و این علاقه را ناشی از روحیه هنری پدر و مادرش اعلام میکند. آن چنان که میگوید:«بارقه کارهای هنری من به پدر و مادرم برمیگشت چرا که آنها هر دو به نقاشی علاقمند بودند.
پدرم معمار بود و نقشهکشی را خوب بلد بود و مادرم نیز نقاشیهای زیبایی میکشید و من نیز به واسطه آنها به کارهای هنری، تجسمی و عکاسی علاقمند بودم.»
او زخمخورده یک جنگ نابرابر است و حالا یادگاریهای جنگ که در تنش وجود دارد، او را رنجور کرده است ولی با این وضعیت هنوز با دوربین عکاسی خود مشق عشق میکند و در وادی شهدای مدافع حرم نیز به ثبت وقایع بینظیر مربوط به آن میپردازد.
دوربین سادهای داشت و از قضا دوران بلوغ سنی او با حوادث انقلاب همزمان شده و این موضوع باعث شد نوجوانی و جوانی از شور و حال محافل و مجالس روزهای انقلاب عکاسی کند.
زمان زیادی از پیروزی انقلاب سپری نشده بود که دشمن پست و زبون جنگی ناخواسته را بر ما تحمیل کرد و بهزاد پروین قدس نیز مانند سایر همسن و سالان نوجوان خود با شروع جنگ و با اصرار و التماس و با دستکاری در شناسنامه و در حالی که هنوز ۱۷ سالش نشده بود، راهی جبهه شد.
عکاس متعهد و هنرمند هشت سال دفاع مقدس به عنوان یک بسیجی بیش از ۴۰ ماه در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته و در عملیاتهای متعدد قبل از حصر آبادان، مطلع فجر، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر یک و دو، عملیات خیبر، کربلای ۴و ۵، بیت المقدس ۲و ۳، عملیات ماووت عراق و مرصاد حضور داشت و در طول جنگ ۵ بار مجروح شده و ۴۵ درصد جانبازی برای او ثبت شده است.
او با یک دنیا عشق و علاقه در مورد هر کدام از عکسهایی که گرفته است، صحبت میکند. هر چند وضعیت جسمی او یک جا نشستن را برای او مقدور نمیکند و مجبور است هر چند دقیقه یک بار جای نشستن خود را عوض کرده و حتی ایستاده صحبت کند و بعضی وقتها هم دستهایش را باز و بسته کند تا شاید بتواند در این یک ساعت مصاحبه دوام بیاورد ولی وقتی دفترچه خاطراتش را ورق میزند با شور و حال وصف نشدنی در مورد رزمندههایی که در جبهه بودند؛ حرف میزند.
از ساعاتهایی که کنارهم بودند، از دعاها و توسلهایی که خواندهاند، از شوخ طبعیها و مزاحهایی که داشتهاند و او تا آن جایی که توانسته آن لحظات را ثبت کرده است.
او میگوید: در زمان اعزام به جبهه یک دوربین روسی داشتم و آن زمان بیشتر از خودم عکس میگرفتم سپس رفته رفته روند جبهه به گونهای شد که دوربین به سمت بچهها و رزمندگان برگشت.
قدس اضافه میکند:علاقمندی خودم باعث شد با دوربین عکاسی صحنههای جنگ را ثبت کنم و خاطرات خود را در زمان حضور در جبهه به صورت روزنوشت یادداشت کنم.
عکاس پیشکسوت هشت سال دفاع مقدس در ادامه صحبتهای غریبانه خود که گاهی با فراز و فرود همراه بود و گاهی غم غریبی در دلش آشیانه میکند، از آرشیوهای گرد و خاک خوردهاش میگوید و با همان لحنی که کسالتش او را رنجور کرده است، ادامه میدهد: در حق آثار و عکسهای دفاع مقدس فرصتسوزی کردند، من ۲ هزار فایل نگاتیو از هشت سال دفاع مقدس در آرشیو نگه داشتهام که در انبار خاک میخورند و در اثر گذشت زمان فرسوده میشوند.
۲ هزار فایل نگاتیو را اگر ۲۴یا ۲۶ فرم در نظر بگیریم، ۷۲هزار فرم عکس در آرشیو من موجود است که به تنهایی گویای ناگفتههای جنگ است ولی کسی دلش برای این آثار شهدا و بازماندههای آنها نمیسوزد که سراغ آنها را بگیرند و منتشر کنند تا در حافظه تاریخ به بایگانی سپرده نشود.
هزار فایل از آرشیو گرانقدر او به هشت سال دفاع مقدس و هزار فایل دیگر نیز به تفحص شهدای جنگ اختصاص دارد که به قول خودش در انبار خاک میخورد.
وی عکاس برجسته دفاع مقدس است و امروز گنجینه با ارزشی از دفاع مقدس در سینه او به یادگار مانده است شاید بهتر است بگوئیم خارجیها او را بیشتر از ما میشناسند. وی از سال ۶۲ تا سال۹۰ هر سال یک نمایشگاه عکس در استان آذربایجانشرقی در داخل همچنین خارج از وطن در کشورهای ترکیه، لبنان، سوریه، آذربایجان ، باکو، آلمان ، آمریکا و چند کشور دیگر نمایشگاههای عکس برپا کرده و بیش از ۲۰ مستند هم درباره تفحص و رجعت شهدا ساخته که از شبکههای مختلف پخش شده است.
او امروز غریبانه در تبریز سکونت دارد و لابه لای حرفهایش میگوید: هیچ توقعی ندارم جز اینکه مسؤولان کمک کنند، اسناد و مدارک با ارزش دوران هشت سال دفاع مقدس حفظ شود.
او در ادامه با حزنی که در صدایش موج میزند، با بغض در گلو میگوید: برای عکسهای دفاع مقدس ارزش قائل نشدند، در حق عکسهای دفاع مقدس فرصتسوزی کردند اما یکی به این آقایان بگوید در حق آثار و عکسهای شهدای مدافع حرم فرصتسوزی نکنید. نسلهای آینده ما را مذمت میکنند که چرا آثار این شهدا ثبت نشده است.
پروین قدس، شاید فرد گمنامی در میان ما باشد ولی آثار فاخر و ارزشمند او را همه ما میشناسند، آثاری که رزمندگان همیشه پیروز لشگر عاشورا را در یادها و نامها زنده نگه داشته است.
در مجموعه آرشیو او، عکسهایی از راهپیماییهای مردم در روزهای انقلاب، تشییع شهدا، همایش و کنگرهها، ورزشها و شوخطبعیهای رزمندگان در جبهه، دعای توسل و اتفاقاتی که در جنگ بود و خیلی از عکسهای دیگر به چشم می خورد.
پروین قدس، با دنیایی از خاطرات به عکسهای خود نگاه کرده، با آنها زندگیها داشته و مشق عشق کرده است، هنوز هم عکسهایی که از لحظه به شهادت رسیدن دوستان و همرزمانش گرفته است، مقابل چشمان او بوده و وقتی از آنها یاد میکند، چشمانش تر میشود
با همان سادگی و بیآلایشی و با چشمان تر خود میگوید: عکسهای غواصان را بیشتر دوست دارم، عکسهای لحظه شهادت دوستانم را خیلی بیشتر دوست دارم و هیچوقت آن لحظهها را فراموش نمیکنم. هرقدر زمان میگذرد تاثیر این عکسها بیشتر میشود و بهتر است دوستانی که این آثار را دیدهاند و میبینند در مورد آنها نظر بدهند.
پروین قدس در طول زندگی حدود ۵۰ عدد دوربین عکاسی عوض کرده است و عمدتاً او در هشت سال دفاع مقدس، تشییع و تفحص شهدا، هر عملیاتی که در آن شرکت کرده بود،گردانهای مختلف، واحدهای مخابرات،اطلاعات عملیات، گردانهای رزمی و قرارگاههایی که حضور داشت، عکس گرفته است.
او خود را عکاس حرفهای نمیداند و در مورد سوژههایی که درباره آنها عکس گرفته، میگوید: من عکاس حرفهای نبودم و بیشتر برای دل خودم عکس میگرفتم سپس زاویه نگاه دوربین به سمت رزمندهها چرخید و از رزمندهها عکس میگرفتم، در اواخر جنگ کمی حرفهایتر شده و بعدها متوجه شدم ،برخی عکسها کادربندی، محتوا و حاشیه خوبی دارد.
وی معتقد است: عمدتاً باید مخاطب به عکسها باید امتیاز بدهد که کدام خوب یا بد است.
استاد پیشکسوت عکاسی با مقایسه وضعیت عکاسی در زمان جنگ و امروز میگوید: در زمان جنگ عکاسان در مناطق جنگی خیلی کم بودند، یک روز دوربین داشتیم ولی فیلم نبود، روزی فیلم بود، عکاس نبود و خلاصه کلی مصیبت کشیدیم تا این عکسها را تهیه کنیم. ولی اکنون جوانان خوشفکر و علاقمند به کارهای هنری با هزینه شخصی با شور و حال به صحنه آمدهاند تا در از صحنههای مختلف عکس بگیرند.
وی افزود: این جوانان و عکاسان خوشفکر صحنههای بیبدیل و ماندگار تفحص و تشییع شهدای مدافع حرم را ثبت میکنند ولی عکاسان چنگ در غربت بوده و مظلوم واقع شدهاند.
قدس میگوید:متولیان فرهنگی ادعاهای زیادی میکنند ولی هیچکدام از آنها هنر عکاسی را درک نکردهاند غربت و مظلومیت قشر هنرمند و عکاس همیشه وجود دارد.
وی اضافه می کند: وقتی به یک عکاس که دوربین به دست صحنهها را ثبت میکند، میگویند عکس نگیر، این بزرگترین ظلمی است که در حق عکاسان صورت میگیرد. بزرگترین ظلمی است که در مورد صحنههای تاریخ انجام میدهند،همان طوری که در مورد عکسهای هشت سال دفاع مقدس فرصتسوزی کردند الان نیز در مورد مادران و پدران شهدای عزیز که هر روز یکی پس از دیگری پرپر میشوند، فرصتسوزی میشود.
قدس با اشاره به رفتارهای نامناسبی که در حق عکاسان صورت میگیرد، افزود: اگر امکانات نیست، تشویق و ترغیبی هم نیست ،لااقل این آقایان عکسهای این عکاسان جوان را در جایی به نام آنها ثبت کنند.متولیان فرهنگی با این کارهایشان به دوربین و روح این عکاسان صدمه میزنند.
استاد پروین قدس ادامه داد: ظلم و جفاهای زیادی در مورد عکسهای جنگ صورت گرفت و اکنون نیز در مورد عکسهای شهدای مدافع حرم نامهربانیهایی صورت میگیرد.
وی با اشاره به اینکه نسل آینده ما را مورد توبیخ و بازخواست خواهد کرد،گفت: شهدا دنبال تعهد واقعی بودند، هنری که شهدا آفریدهاند باید توسط عکاسان و هنرمندان ثبت شود. فردا تاریخ نسلهای بعدی ما را مواخذه میکنند که چرا آثار این شهدا را ثبت نکردید.
استاد پیشکسوت عکاسی دفاع مقدس با اشاره به توصیهای که به خانوادهاش کرده است، میگوید:اگر فرجی شد که این نوشتههای مرا این آقایان چاپ کنند که چه بهتر، ولی اگر چاپ نکردند به خانواده وصیت کردهام بعد از فوت من هیچ اثری چاپ نشود، هیچ کتاب و آلبومی از من منتشر نشود.وقتی در حیات من کاری نمیکنند، به چه درد میخورد بعد از مرگ من مدیحهسرایی کنند.
حالا موقع خداحافظی رسیده است و من حاج بهزاد پروین قدس را که ترکشهای جاخوش کرده در بدنش او را ضعیف و رنجور کرده است، با خاطراتی که در مقابل دیدگانش به تصویر کشیده شدهاند، تنها میگذارم و امیدوارم مسوولان به خواسته دل او توجه کنند و نگذارند آثار شهدای گرانقدر هشت سال دفاع مقدس در انبارها خاک بخورد.
true
true
false
true