- ۱۴ آذر ۱۴۰۳ ساعت 22:52
- اخبار استان , اخبار میانه , گزارش
- کد خبر 145872
- 75 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
true
true
true
true
true
true
true
سایز متن /
true
زهرا شدی که نام علی را علم کنی، پنهان شدی که هر دو جهان را حرم کنی.
به گزارش پایگاه خبری مهرصبا مرجع اخبار شهرستان میانه، معصومه درخشان: پارک باغشمال تبریز این روزها حال و هوای فاطمیه گرفته است. نوای محزون ” وای مادرم” پیچیده در محوطه پارک عابران را راهی نمایشگاه مصباح الشیعه می کند. در هوای سرد و سوزناک پائیزی تبریز چه چیزی بهتر از چای می تواند از سوز هوا بکاهد آن هم چایی که عطر و بوی امام رئوف را داشته باشد در چند قدمی نمایشگاهی که به نام مادرش ام ابیها برپا شده است.
مثل بقیه عابرین که اول چای رضوی مینوشند و بعد به نمایشگاه میروند چای لیوانی بر میدارم و سر میکشم تا گرم شوم.به سمت نمایشگاه «مصباح الشیعه» می روم در اول راهروی منتهی به نمایشگاه روی تابلویی نوشته” دست روی سینهات بگذار السلام علیک یا اباعبدالله الحسین( ع)” اول به ارباب سلام کرده و وارد می شوم.نوای محزون و غمگین ” یارالی زهرا” با صدای آهسته در فضای نمایشگاه پیچیده است. حس و حال عجیبی دارد. پسر نوجوانی بازدید کنندگان را راهنمایی می کند.
فضای نمایشگاه بخشهای مختلفی دارد. یک قسمت از آن به قصه های قرآنی اختصاص دارد. بخش دیگری به وقایع تاریخ اسلام پرداخته است.یوارهایی از گِل رس محیط مربوط به هر واقعه تاریخی را از هم جدا کرده است.در بخش اول نمایشگاه داستان خلقت انسان و سجده کردن فرشته ها در لباس سفید به انسان نمایش داده شده و شیطان فرشته سیاه پوش که در اثرخودپسندی و خودخواهی به انسان سجده نکرد و از درگاه الهی رانده شد.
جلوتر که میروم صدای راوی می آید، راویان با فاصله از همدیگر ایستاده و هر کدام بخش هایی از قصه های قرآن و وقایع تاریخ اسلام را برای بازدید کنندگان روایت می کنند.در سمت راست نمایشگاه نمادهایی به عنوان پنج تن آل عبا در مقابل مسیحیان نجران قرار گرفته و راوی، داستان مباهله را تعریف می کند.حضرت پیامبر(ص) پس از مناظره با مسیحیانِ نجران و ایمان نیاوردن آنان، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند.اما در روز موعود، مسیحیان نجران پس از مشاهده اینکه پیامبر(ص) اهل خانوادهاش را با خود آورده، از مباهله خودداری کردند.
کمی آن طرفتر داستان آتشی که بر حضرت ابراهیم گلستان شده است برای بازدیدکنندگان روایت می شود.جلوتر که می روم مردی ایستاده و مقابلش سر بریده ای پیچیده در پارچه سفید قرار دارد. راوی به داستان حضرت یحیی اشاره می کند که آن حضرت نماد مبارزه با انحرافات جنسی و ازدواج نامشروع بود. مخالفانش به نشانه دشمنی با آن حضرت سر حضرت یحیی را بریده اند.
صدای پرده خوانی میآید با تعدادی از بازدیدکنندگان به آن سمت می رویم. روی پرده بزرگی داستان لیلهالمبیت حضرت پیامبر نقاشی شده است. راوی به زیبایی و با صدای رسا داستان جان فدایی حضرت علی علیه السلام را در شب لیله المبیت برای حاضران شرح می دهد.”
وقتی مشرکان نتوانستند حضرت محمد(ص) را از دعوت به اسلام منصرف کنند تصمیم گرفتند او را بکشند.برای عملی کردن نقشه شوم خود از هر قبیله یک نفر انتخاب شد و در شب موعود خواستند به حضرت محمد(ص) حمله کنند ولی خدای متعال نقشه شوم آنان را از طریق وحی به حضرت محمد(ص) اعلام کرد و حضرت علی (ع) شبانه در بستر پیامبر خوابید.دشمنان وقتی به پیامبر حمله کردند حضرت علی(ع) از خواب بیدار شد. گفتند پس محمد کجاست .حضرت علی(ع) گفت مگر او را به من سپرده بودید و به این ترتیب حضرت پیامبر (ص) از نقشه شوم مشرکان جان سالم به در برد.
بعد از فضای اختصاص یافته داستان های قرآنی فضای نمایشگاه محزون تر و غمگین تر می شود. انگار در کوچه های خاکی مدینه قدم می زنیم.نوحه ترکی” یارالی زهرا” با صدای آهسته دلها را روانه مدینه کرده، مدینه ای که هنوز زخم دارد.زخم علی(ع) بر سینه ، زخم های ناگفته علی(ع) بر چاه. زخم جگرگوشه نبی و زخمی که تا ابدیت فراموش نمی شود.از کوچه های مدینه به خانه پیامبر خدا می رسیم حضرت پیامبر در بستر بیماری است، مرد عرب در می زند، دخترم برو در را باز کن .فاطمه ( س) از پشت در می گوید کیستی؟ مردی عربم آمده ام نبی خدا را ببینم. فاطمه (س) پیش پدر میآید. نبی خدا میگوید؛ دخترم آن مرد عرب عزراییل است آمده تا جان مرا بگیرد او از هیچ دری اجازه نمی خواهد.اگر از این در اجازه می گیرد به خاطر این است که اینجا خانه فاطمه (س) است. برو در را باز کن. پیامبر خدا جان به جان آفرین تسلیم می کند و دعواها بر سر خلافت شروع می شود.
کوچهها را پشت سر میگذاریم و به خانه حضرت علی( ع) و حضرت زهرا(س) می رسیم. مدعیان خلافت پشت در خانه امامت ایستاده اند و علی علیه السلام را دست بسته به سوی خود می کشند تا بیاید با خلیفه بیعت کند و حضرت زهرا(س) دست از دامان ولی زمان خویش نمی کشد.ولی آن هایی که روز غدیر خم به علی علیه السلام تبریک گفته و بیعت کرده بودند چشم های خود را به روی حقیقت بسته و حضرت علی( ع) را به زور با خود می برند.و حضرت فاطمه زهرا (س) مزد دفاع از ولایت را می گیرد. مزد او سیلی دشمن و سوختن خانه اش بود.خانه ای که محل رفت و آمد فرشتگان مقرب الهی بود.
حضرت فاطمه ( س) در بستر بیماری است در آخرین ساعتها حضرت علی( س) بر بالین فاطمه ( س) است. حرف هایش را در گوش ولی خدا زمزمه می کند و چشم از جهان می بندد. علی علیهالسلام میماند و تنهاییهایش و حرف هایی که فقط به چاه می گوید و غمی که بر مدینه حاکم میشود و تا همیشه بوی غربت می دهد.
در بخش دیگری از نمایشگاه تل زینبیه و گودال قتلگاه دل ها را شرحه شرحه از داغ عظیم عاشورا می کند. نوای حسین ( س)، حسین( ع) به گوش میرسد. پسر جوانی کنار گودال قتلگاه به دیوار گِلی تکیه زده و های های بر مظلومیت حسین( ع) گریه می کند. شانههایش می لرزد و به زبان ترکی زیر لب می گوید” من سنه قوربان حسین”
جلوتر که می روم به منطقه عملیاتی هشت سال دفاع مقدس می رسم.خاکریز، نیزار و سنگرهای خاکی با عکس شهیدان تجلایی، باکری، خرازی، فکوری، کسایی، کاظمی و شهدای امنیت شهید اجاقی، آرمان علی وردی، عجمیان و …. زینت داده شده و روبه روی آن منظره زیبایی از شهدای جبهه جهانی مقاومت با نماد سردار شهید قاسم سلیمانی، شهید حججی، بیضایی، عباس عبدالهی، عطایی، زوار جنتی،جوانی مزین شده است.سلام و صلواتی نثار روح شهدا کرده و به بخش دیگر نمایشگاه می روم.
اینجا در ایستگاه صلواتی با لقمه نان و پنیر از بازدیدکنندگان پذیرایی میشود. در فضای دیگر نمایشگاه غرفه محصولات عفاف و حجاب برای فروش عرضه میشود. در ایستگاه نقاشی هم کودکان با موضوع فاطمیه نقاشی میکنند.کمی آن طرف.تر صدای پسر نوجوانی به گوش می رسد که بازدید کنندگان را به حسینیه و محل اجرای تئاتر دعوت می کند.
وارد حسینیه می شوم گروه نمایش مشغول اجرای صحنه هایی از بیعت گرفتن از حضرت علی ( ع) با دستان بسته و سپس ماجرای غصب کردن قباله باغ فدک حضرت زهرا( س) و شهادت آن حضرت هستند.غم بزرگی بر دل.ها سنگینی می کند. زنان و مردانی که به تماشا نشسته اند به پهنای صورت اشک می ریزند و با سوز عجیبی غمناله علی( ع) می خوانند.من گرک هر دردیمی سنن؛ بیلیدیم بیلمدیممن گرک غسلون ورن ساعت؛ اولیدم اولمدیماولمدیم قالدیم جنازن اوسته سینه داغلادیم…اولمدیم اوز الریمنن گوزلریوی باغلادیمیا رالی زهرا گِت سنی تاپشیردیم آلاها، یارالی زهرا. یارالی زهرا
true
true
false
true